شنبه 89 خرداد 29 , ساعت 12:19 عصر
باز شب بر آسمان آوار شد
بین ما هر پنجره دیوار شد
آنکه اول نوشدارو می نمود
بر لب ما ، زهر نیش مار شد
عیب از ما بود از یاران نبود
تا که یاری یار شد بیزار شد
یاوری ها بار منت شد به دوش
دست ها آغوش نه، افسار شد
عاقبت با حیله ی سوداگران
عشق هم کالای هر بازار شد
آب یک جا مانده ام ، دریا کجاست
مُردم از بس زندگی تکرار شد
اردلان سرفراز
نوشته شده توسط بانوی مهتاب | نظرات دیگران [ نظر]